از عشق تو بیزارم
از عشق تو بیزارم
دلخسته و بیمارم من بی تو نمی مانم
آغوش تو را خواهم دور از تو پریشانم
من شاعر چشمانت تو ساقی و مه پاره
از چشم تو می جوشد هر واژه ی اشعارم
من مست وصال تو ای دختر شهر آشوب
تو بوسه طلب کردی با بوسه ستان جانم
من مست و تو بی خانه دور از منی دیوانه
از عشقت چه دیدم تا جان به تو بسپارم
دلدادگی ام بر باد در حسرت یک شب خواب
از جان و سرم سیرم از عشق تو بیزام
#,محمد_خوش_بین
#دکلمه_عاشقانه
#شعرعاشقانه
دلخسته و بیمارم من بی تو نمی مانم
آغوش تو را خواهم دور از تو پریشانم
من شاعر چشمانت تو ساقی و مه پاره
از چشم تو می جوشد هر واژه ی اشعارم
من مست وصال تو ای دختر شهر آشوب
تو بوسه طلب کردی با بوسه ستان جانم
من مست و تو بی خانه دور از منی دیوانه
از عشقت چه دیدم تا جان به تو بسپارم
دلدادگی ام بر باد در حسرت یک شب خواب
از جان و سرم سیرم از عشق تو بیزام
#,محمد_خوش_بین
#دکلمه_عاشقانه
#شعرعاشقانه
- ۴.۴k
- ۱۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط